حکمه الاشراق
نویسنده:
شیخ شهاب الدین سهروردی
مترجم:
سید جعفر سجادی
امتیاز دهید
.
کتاب حکمة الاشراق بزرگترین و کاملترین اثر شیخ شهاب الدین سهروردی،ملقب به شیخ اشراق و شیخ مقتول، فیلسوف و عارف شهیر ایرانی است.
و با این کتاب بود که مکتبی در فلسفه به راه افتاد که برخلاف مکتب مشائی که با ارسطو پیوند داشت، خود را وامدار افلاطون می دانست،به نام مکتب اشراقی.
توجه ویژه سهروردی به عناصر ایران باستان و وارد کردن آنها در فلسفه خویش از دیگر کارهای بحث برانگیز او بود. سهروردی «رندانه» هر حرف و سخنی را که حق می دانست وارده فلسفه ی خویش می ساخت.
بنیان فلسفه شیخ اشراق بر «نور» استوار است،او نور را شیء حقیقی می داند و حق متعال را نور الانوار معرفی می کند که همه ی نور ها از او و جلوه و ظهور اوست.
حکمت در نظر این فیلسوف عارف مسلک،بر دو قسم است: حکمت ذوقی و حکمت بحثی.
و خود را از کسانی می دانست که این هر دو حکمت را در خود جمع کرده،و کاملان چنین افرادی هستند.
او می گوید حکمت از چند طریقه به من رسیده است،و نام افرادی را می برد:
مغان و حکمای ایران باستان-فیثاغورث-افلاطون-هرمس-ذوالنون مصری-سهل بن عبدالله تستری و ...
در پایان کلامی از او را می آوریم:
«و کمترین درجات و شرایط خواننده ی این کتاب اینست،که بارقه ی الهی بر دل او تابش کرده باشد،و ورود آن ملکه ی وی شده باشد،و آنان که از این بارقه های الهی بهره مند نشده باشند،از این کتاب سودی برنگیرند، پس هر آنکس که تنها جویای حکمت بحثی است،بر او باد به روش مشائیان رود،و ما را با چنین کس در باب حکمت و قواعد ذوقیِ اشراقی نیست.بلکه کار و روش اشراقیان انتظام نگیرد،مگر از طریق سوانح نوریه...»
رساله ها و کتاب های سهروردی، بیانگر رموز و اسرار حکمت و عرفان است.
آن ها در نهایت فصاحت و بلاغت آراسته به آیات قرآنی و سرشار از احادیثند. او درسه کتاب (تلویحات،مقاومات و مطارحات)فلسفه مشا را به طور کامل توضیح داد.
وی در سال های آخرعمر، درمهم ترین اثر فلسفی اش کتاب (حکمه الاشراق)، به شرح و تبیین حکمت اشراق پر داخت. رساله های عرفانی او نامهای ویژه ای دارند،مانند: هیاکل النور، عقل سرخ، لغت موران، آواز پر جبرئیل و صفیر سیمرغ که شیخ اشراق درآن ها،مرحله های سیر و سلوک نفس راشرح داده است
بیشتر
کتاب حکمة الاشراق بزرگترین و کاملترین اثر شیخ شهاب الدین سهروردی،ملقب به شیخ اشراق و شیخ مقتول، فیلسوف و عارف شهیر ایرانی است.
و با این کتاب بود که مکتبی در فلسفه به راه افتاد که برخلاف مکتب مشائی که با ارسطو پیوند داشت، خود را وامدار افلاطون می دانست،به نام مکتب اشراقی.
توجه ویژه سهروردی به عناصر ایران باستان و وارد کردن آنها در فلسفه خویش از دیگر کارهای بحث برانگیز او بود. سهروردی «رندانه» هر حرف و سخنی را که حق می دانست وارده فلسفه ی خویش می ساخت.
بنیان فلسفه شیخ اشراق بر «نور» استوار است،او نور را شیء حقیقی می داند و حق متعال را نور الانوار معرفی می کند که همه ی نور ها از او و جلوه و ظهور اوست.
حکمت در نظر این فیلسوف عارف مسلک،بر دو قسم است: حکمت ذوقی و حکمت بحثی.
و خود را از کسانی می دانست که این هر دو حکمت را در خود جمع کرده،و کاملان چنین افرادی هستند.
او می گوید حکمت از چند طریقه به من رسیده است،و نام افرادی را می برد:
مغان و حکمای ایران باستان-فیثاغورث-افلاطون-هرمس-ذوالنون مصری-سهل بن عبدالله تستری و ...
در پایان کلامی از او را می آوریم:
«و کمترین درجات و شرایط خواننده ی این کتاب اینست،که بارقه ی الهی بر دل او تابش کرده باشد،و ورود آن ملکه ی وی شده باشد،و آنان که از این بارقه های الهی بهره مند نشده باشند،از این کتاب سودی برنگیرند، پس هر آنکس که تنها جویای حکمت بحثی است،بر او باد به روش مشائیان رود،و ما را با چنین کس در باب حکمت و قواعد ذوقیِ اشراقی نیست.بلکه کار و روش اشراقیان انتظام نگیرد،مگر از طریق سوانح نوریه...»
رساله ها و کتاب های سهروردی، بیانگر رموز و اسرار حکمت و عرفان است.
آن ها در نهایت فصاحت و بلاغت آراسته به آیات قرآنی و سرشار از احادیثند. او درسه کتاب (تلویحات،مقاومات و مطارحات)فلسفه مشا را به طور کامل توضیح داد.
وی در سال های آخرعمر، درمهم ترین اثر فلسفی اش کتاب (حکمه الاشراق)، به شرح و تبیین حکمت اشراق پر داخت. رساله های عرفانی او نامهای ویژه ای دارند،مانند: هیاکل النور، عقل سرخ، لغت موران، آواز پر جبرئیل و صفیر سیمرغ که شیخ اشراق درآن ها،مرحله های سیر و سلوک نفس راشرح داده است
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حکمه الاشراق
انشاالله روزش که فرا رسد از همه رفقا خواهیم پرسید که چگونه میخواستند و میخواهند ایرانشان را بسازند که ما خرها نتوانستیم و همین رفقای پیشرفته ما خرها را با هزاران تهمت ناروا راهی کردند .
شما هم مستثنی نخواهی بود .
پس تا آن روز .
1: سطح اطلاعات که با حقایق اصلی و سازوکارهای اصلی و انچه به واقع رخ میدهد 2: سطح دانش و اگاهی : اطلاعات دریافتی را منعکس میکنیم و بر اساس اهمیت انان طبقه بندی میکنیم 3: سطح خرد دانش و اگاهی را براساس گزینه های گوناگون و ارزش هایی طبقه بندی میکنیم مربوط میکند که تلاشی است جهت بهتر زیستن
علم در یک و دو طبقه بندی میشود و فلسفه در سطح سه است پس دانش فیلسوفانه وجود دارد مثه اینکه شما تابلویی را نگاه میکنید ما همه اطلاعات تابلو از نظیر رنگ و وزن نقاش و ... داریم ولی میخواهیم درک تصویر و سطح رنگ و فهرستی جهت بهتر درک کردن تصویر یا تمثیل اثر ...
به نظرم فلسفه قدرت استدلال را به ادمی یاد میدهد و نوعی زیر و رو کردن معنای زندگی و باورها که مورد ازمایش و استدلال خویش قرار میدهند ولی باز با علم فرق هایی دارد
1:هم فلسفه و علم هر دو به پرسش ها پاسخ میدهند که از حقیقت ناشی شده است اما دانشمندان راه حل ها را توصیه میکنند یعنی پاسخ هایی که با موضوع انها همخوانی دارد و پرسش محو میشود در حالی که فلسفه پیشنهاد دهنده پاسخ هاست نه راه حل ها
فرق دیگر دانشمندان میتوانند از کشفیات دیگر دانشمندان استفاده کنند بی انکه خودشان مجبور باشند همه استدلال هت و استنتاج ها و ازمایش های تجربی را که منتهی به ان کشف شده بررسی کنند اما فیلسوف نمیتواند به سادگی پاسخ های دیگر فیلسوفان را بپذیرد یا به مستندات انان به منزله گواهی مسلم برای حمایت انان استناد کند از نظر او هیچ فیلسوفی پاسخ معتبری ندارد
هدف علم ان است که دانش همگانی را افزایش دهیم ولی فلسفه عقیده شخصی را نسبت به زندگی تغییر دهیم فلسفه را نمیتوان به کسی اموخت
دوستداران سهروردی و حکمت اشراقی این گفتگو را حتما بخوانند!
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=37174
شما که فردی تازه واردید،و در جریان شوخی های ما با خر تو خر نیستید،بهتر بود اظهار نظر نمی کردید،
عده ای در سایت او را پیامبر کتابناک خوانده اند! حالا منم یه شوخی کردم در همین مورد...
شما می توانید به خواندن آشپزی بپردازید دوست عزیز!
در ضمن چه کسی گفته فلسفه با علم منافات دارد؟؟ می توان به هر دوی اینها پرداخت...
دانشمندان بزرگ تاریخ خود فیلسوف بوده اند،
چه ایرانی و چه غیر ایرانی
فارابی و ابن سینا و خیام و ابوریحان
افلاطون و پاسکال و لایب نیتس و راسل و ویل دورانت
حالا شما درک فلسفه را ندارید،چرا به مدافعانش اینگونه می تازید و آن را در کنار آشپزی قرار می دهید!؟
شما حق ندارید به کسی بگویید چه کتابی باید بخواند و چه نخواند...
ایران آینده تنها به روش طبخ غذا و آچار و پیچ و مهره نیاز ندارد! غذای فکر و روح هم می خواهد تا از این سطحی نگری بیرون آید...
شاد باشی دوست عزیز.
که از کاربر و دوست عزیز کبیر اندر کبیر (با نام کاربری خر تو خر)
کمال تشکر را بکنم
چرا که با روش معجزه آسای خویش
حجم کتاب را از 50 مگابایت،به 5 مگابایت کاستند!
و کاری کردند که ما توانستیم این کتاب یگانه در عرصه ی فلسفه و حکمت شرق را در سایت قرار دهیم.
*از دوست فاضل،امیر فاضل نیز به خاطر تکمیل توضیحات سپاسگزارم.
مراد از فلسفه اشراق فلسفهای است که شیخ اشراق شهابالدین سهروردی (549م) آن را بنیان نهاده است. از نظر شیخ اشراق فیلسوف و اقعی کسی است که علاوه بر تسلط بر مبانی فلسفی و منطق صوری بتواند با تهذیب نفس و تصفیه باطن مراتب کمالات معنوی را طی کرده و استعداد مظهریت انوار الهی را پیدا نماید. خود او در کتابهایش تاکید میکند فلسفهاش برای کسانی است که علاوه بر حکمت بحثی و استدلالی دنبال شهود حقایق عالم بالا نیز هستند و شرط فهم فلسفه خود را تابش بارقه الهی بر قلب خواننده میداند و تاکید مینماید کسانی که فقط طالب بحث فلسفی صرف هستند و دنبال تألّه و کشف الهی نمیباشند بهتر است سراغ فلسفه مشاء بروند. به اعتقاد شیخ اشراق کار اشراقیون جز با سوانح نوری سامان نمییابد.
لازم به ذکر است شیخ اشراق نیز همانند همه فلاسفه بحثهای فلسفی را به صورت استدلالی مطرح میسازد. خود او در مقدمه کتاب حکمةالاشراق گفته است:
من پیش از این کتابهایی به روش مشائیان نگاشتهام و قواعد آنها را به طور خلاصه گرد آوردهام، اما در عین حال تصریح میکند این کتاب را به صورت دیگری تحریر کرده است.
نکته قابل توجه آن است که شیخ اشراق حتی در این کتاب به عنصر برهان و استدلال پایبند است. او تاکید میکند مطالب این کتاب گرچه از راه فکر و اندیشه برایم حاصل نشده است، اما به هنگام اثبات آنها از روش جستجوی دلیل و برهان استفاده کردهام. روشن است این مطلب حاکی از این نکته است که او نیز قبول دارد کار فلسفی زمانی شکل میگیرد که برهان اقامه گردد و بدون اقامه آن و ارائه دلیل بر اساس قوانین منطقی هر سخنی که باشد فلسفه محسوب نمیشود. نهایت آنکه از نظر شیخ اشراق فلسفهای که در تمام مراحل تنها تکیه بر عقل داشته باشد از عهده حل تمام مسائل فلسفه و نیز شناخت حقیقت عالم بر نیامده و به معنی و اقعی حکمت نخواهد بود.
یکی از نکاتی که پس از شیخ اشراق بر سر زبانها افتاد این است که سر سلسله اشراقیان افلاطون بوده است. این سخن در حقیقت از بیانات خود شیخ اشراق است. او بود که برای اولین بار مدعی شد افلاطون امام حکمت اشراق است. اما واقعیت آن است که فلسفه شیخ اشراق هم در روش و هم در محتوا تفاوت قابل توجهی با فلسفه افلاطون دارد. شاید بتوان گفت در مساله مثل افلاطونی است که این دو فیلسوف نظرات مشابهی دارند و الا در بسیاری از موارد شیخ اشراق نظراتی مخالف نظر افلاطون اتخاذ کرده است.شهید مرتضی مطهری معتقد است این مساله که افلاطون مانند شیخ اشراق طرفدار سیر و سلوک معنوی بوده، مجاهدت و ریاضت و مشاهده قلبی را از لوازم مهم حکمت و فلسفه میدانسته است بسیار محل تردید است. از نظر ایشان به هیچ وجه معلوم نیست که افلاطون در زمان خودش و یا حتی در زمانهای نزدیک به زمان خودش به عنوان یک فرد اشراقی طرفدار اشراق درونی شناخته میشده است و حتی معلوم نیست که لغت مشائی منحصرا درباره ارسطو و پیروانش اطلاق میشده است.
آنچه مسلم است این است که شیخ اشراق متاثر از عرفا و متصوفین جهان اسلام روش خاص فلسفی خود را انتخاب کرده و البته ابتکارات خود را به شیوهای قابل قبول بر آنها افزوده و فلسفه نوی ارائه کرده است.
سخن آخر اینکه بر خلاف مکتب مشاء مکتب اشراقی به غیر از خود شیخ اشراق که بنیانگذار این مکتب است فیلسوف بزرگ دیگری ندارد و فقط چند شارح فلسفه که گرایشهای اشراقی داشتهاند کتابهای او را شرح کردهاند. اگرچه برخی معتقدند ملاصدرا که بنیانگذار بزرگترین و مهمترین مکتب فلسفی در جهان اسلام است در آرای خود به شدت متاثر از فلسفه اشراق است. قطبالدین شیرازی و شمسالدین شهرزوری از جمله کسانی هستند که بر کتابهای شیخ اشراق شرح نوشتهاند و شروح این دو، مورد توجه علاقمندان فلسفه اشراق میباشد.
منابع
مجموعه مصنفات شیخ اشراق
آشنایی با علوم اسلامی رضا برنجکار
آشنایی با علوم اسلامی شهید مطهری